حیف از خاطره ای که شکل نگرفت و کامل نشد !!!!
سلام اما نه یه سلام شاداب اومدم بهتون بگم نشد که خاطره ای به خاطره دیگه ای ملحق بشه
و یک رنگین کمان خاطره رو برای مردم شهر باران تشکیل بده
اصلا دیگه مهم نیست >قضا قدر بود اشتباه داور بود مقصر زننده پنالتی بود اشتباه هوادار بود
دیگه هیچ کدوم از اینا نمیتونه خاطره ای رو که میتونست به شکل یک رنگین کمان زیبا بشه
رو دوباره به هم نزدیک کنه شاید سالیان سال طول بکشه تا همچین اتفاق کمیابی دوباره بیفته
درباره یازده اردیبهشت صحبت میکنم روزی که میشد خاطرات صعود سپیدرود به لیگ برتر
همراه با صعود داماش شهر باران به لیگ دسته یک رنگین کمان خاطره را تشکیل بده اما حیف
حیف از همه اتفاقاتی که مشابه رخ داد الا گل شدن پنالتی داماش
به نظرم داماش یه حسین کعبی با اعتماد به نفس میخواست که نداشت
دقیقا یادمه که وقتی سپیدرود به پنالتی رسید همه در کیش این بودن که چه کسی پنالتی رو بزنه
همه همدیگرو نگاه میکردن و سرآخر این بچه شیر دل اومد پشت توپ وگفت خواستن توانستن است
اما فرق داماشی ها با سپیدرودی ها در یک چیز بود بازیکن مغرورانه فکر کرد که همه چیز تمام شده
پشت توپ خواهم ایستاد و به سادگی گل میکنم اما دریغ از اینکه گلر حریف دستش را خوانده است
فقط کافی بود مربی یک لحظه پنالتی زن را راهنمایی می کرد و اون حس غرور را ازش می گرفت
تا روز یازدهم اریبهشت به مانند سپیدرود داماش هم صعود می کرد اما نشد
در روز یازده دو تیم از یک شهر برای صعود یکی زد یکی نزد یکی رفت بالا یکی نرفت
..... به همین سادگی ....
دوست داشتید وبلاگ ما رو هم دنبال کنید استاد :)